چرا مي روی?
حال كه رسوا شده ام ميروي؟
واله و شيدا شده ام ميروي؟
حال كه غير از تو ندارم كسي
وين همه تنها شده ام ميروي؟
حال كه چون پيكر سوزان شمع
شعله سراپا شده ام ميروي؟
حال كه همراه خراباتيان
همدم صهبا شده ام ميروي؟
حال كه در وادي عشق و جنون
وامق عذرا شده ام ميروي؟
حال كه در بحر تماشاي تو
غرق تمنا شده ام ميروي
حال كه ناديده خريدار آن
گوهر يكتا شده ام ميروي
اين همه رسوا تو مرا خواستي
حال كه رسوا شده ام ميروي؟؟
+ نوشته شده در سه شنبه ۱۳۹۲/۱۱/۲۲ ساعت ۵:۱۱ ب.ظ توسط شبگرد
|
دل ِ من در شبِ گیسوی تو عاشق شد و مرد