یک افق فاصله...
دیروز اولین ابرهای پاییزی مهمان کویر من بودند.
با کلی حرف... با کلی نگاه
ومن مثل آدمهای ابر ندیده ، فقط به آسمان نگاه کردم
فقط به ابرها !
وبه فاصله ی زمینی که من ساکنم
وآسمانی که تو اهلش!
می بینی ؟!
هرچقدر هم نردبان بسازم از عاشقانه هایم
هرچقدر هم به پاهایم قدرت طی کردن راه، بدهم
هرچقدر هم به قلبم وعده ووعیدهای بی بن بست...
هنوز هم تا چشمهای تو یک افق ،فاصله دارم.
یک افق !
+ نوشته شده در شنبه ۱۳۹۴/۰۷/۱۱ ساعت ۱۲:۲۱ ق.ظ توسط شبگرد
|
دل ِ من در شبِ گیسوی تو عاشق شد و مرد